چرایی عدم تفاوت ترامپ یا هریس برای ایران
در دنیای پیچیده سیاست بینالملل، گاه تغییرات سیاسی در یک کشور میتواند تأثیرات عمیقی بر کشورهای دیگر بگذارد. اما از منظر ایران، با توجه به سیاستهای کلی ایالات متحده در قبال این کشور، تفاوت چندانی ندارد که ترامپ یا هریس رئیسجمهور شود. در واقع، ساختار و رویکرد کلان آمریکا در قبال ایران بر اساس منافع ملی، استراتژیهای نظامی و اقتصادی، و روابطش با متحدان منطقهای شکل میگیرد و کمتر به فرد خاصی وابسته است.
در سالهای اخیر، بحثهای زیادی در مورد تأثیر سیاست خارجی آمریکا بر ایران و اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد مطرح شده است. عدهای بر این باورند که تغییر رئیسجمهور آمریکا میتواند تأثیرات گستردهای بر آینده روابط ایران و ایالات متحده بگذارد، اما این باور شاید به اندازهای که تصور میشود، دقیق نباشد. در واقع، رویکردهای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران ریشه در نهادهای ساختاری و استراتژیک این کشور دارد، نه فقط در فردی که ریاست جمهوری را برعهده دارد. از این رو، فرقی نمیکند که دونالد ترامپ، جو بایدن، یا حتی کامالا هریس رئیسجمهور شود؛ سیاست کلی آمریکا نسبت به ایران، به دلیل منافع کلان این کشور، تغییر چندانی نخواهد کرد که در زیر به برخی از این موارد می پردازیم.
۱. سیاست ثابت آمریکا در قبال ایران
مهمترین عاملی که باعث میشود انتخاب رئیسجمهور جدید تغییر عمدهای در روابط ایران و آمریکا ایجاد نکند، رویکرد ثابت آمریکا در مقابل ایران است. سیاستهای تحریمی، حمایت از متحدان منطقهای همچون اسرائیل و عربستان سعودی، و نگرانی از نفوذ ایران در خاورمیانه همگی از موضوعاتی هستند که نه تنها توسط رؤسای جمهور بلکه توسط کنگره و نهادهای تصمیمگیر دیگر آمریکا نیز مورد حمایت قرار میگیرند. حتی در دوران رؤسای جمهوری که سیاست ملایمتری داشتند، این خطوط اصلی در سیاست خارجی حفظ شده است.
۲. تفاوت در روشها، نه اهداف
با اینکه روسای جمهور مختلف ممکن است شیوههای متفاوتی را در مواجهه با ایران به کار گیرند، هدف کلی سیاست آمریکا در قبال ایران یکسان بوده است: محدود کردن نفوذ منطقهای ایران و کنترل برنامه هستهای و موشکی این کشور. ترامپ با رویکرد تندروانه و فشار حداکثری سعی در رسیدن به این اهداف داشت، در حالی که دولت اوباما و پس از آن هریس (در صورتی که به ریاست جمهوری می رسید) تلاش خود ممکن بود متوجه راهکار دیپلماتیکتر و همکاریهای بینالمللی کنند. با این حال، تفاوت این روشها به معنای تفاوت در هدف نهایی نیست.
۳. محدودیتهای داخلی و فشارهای منطقهای
رئیسجمهور آمریکا هرچند تأثیر زیادی بر سیاست خارجی این کشور دارد، اما تحت فشار گروههای لابی، کنگره، و حتی متحدان منطقهای مانند اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است. بنابراین، هر دولتی که در آمریکا روی کار بیاید، ناگزیر از توجه به این فشارها و منافع استراتژیک خواهد بود. این موضوع موجب میشود تا هیچ رئیسجمهوری نتواند تغییرات اساسی و بنیادین در سیاست آمریکا در قبال ایران ایجاد کند.
۴. تأثیرات داخلی بر سیاست ایران
برای ایران، تمرکز بر توان داخلی و اقتصاد مقاومتی، فارغ از اینکه چه کسی در آمریکا به قدرت برسد، به عنوان راهکاری برای کاهش آسیبپذیری در برابر تحریمها و فشارهای خارجی شناخته شده است. در واقع، اقتصاد ایران در طول سالهای تحریم، تجربههای زیادی را از سر گذرانده و اکنون بیشتر از همیشه برای مقابله با تحریمها آمادگی دارد. این به آن معناست که حتی اگر آمریکا تغییرات تاکتیکی در سیاستهایش ایجاد کند، ایران نیز استراتژیهای خود را بر مبنای آن تغییر میدهد، اما تأثیرات کلی این سیاستهای تحریمی بر ایران کمرنگتر شده است.
در نهایت، برای ایران تفاوتی ندارد که چه کسی در آمریکا به قدرت برسد، چرا که سیاستهای کلان و منافع ملی آمریکا در مقابل ایران اساساً ثابت هستند و رویکردهای مختلف رؤسای جمهور تنها تغییرات تاکتیکی محدودی ایجاد میکنند. برای ایران، تکیه بر قدرت داخلی و توسعه توانمندیهای اقتصادی و نظامی و افزایش قدرت دیپلماتیک بهترین راه برای کاهش تأثیرات سیاستهای خارجی و فشارهای بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا است.
منافع راهبردی ایالات متحده در خاورمیانه بسیار وسیع است و به یک شخص خاص وابسته نیست. ایران یکی از قدرتهای منطقهای است که سیاستهای استقلالطلبانهای را دنبال میکند. بنابراین، در آمریکا فارغ از اینکه رئیسجمهور کیست، همواره به ایران به عنوان یک چالش و رقیب منطقهای نگاه میکند و تلاش دارد از هر راهی برای محدود کردن نقش ایران استفاده کند.
✍ مصطفی صحراپیما