تصویر لودکننده

سفر راهیان نور بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان/بعد از چند سال وقفه،کاروان ها در پی نور شدند

اولین  سفر راهیان نور بسیج دانشجویی دانشگاه گیلان در قرن جدید

بأسمه رب الشهدا و الصدیقین

روزی نشسته به فکر راهیان نور و دلتنگ سفر و مناطق نورانی کربلای ایران بودم این سفر نورانی از سال۹۸بعلت شیوع ویروس منحوس کرونا متوقف شده بود ،خلاصه بعد دوسال دلتنگی و خستگی و مشکلات که ویروس منحوس مسبب شده بود شهدای گرانقدر از سر تقصیرات حقیر گذشته و بنده را به حریم خود راه دادند روزی یکی از همکلاسیای دانشگاه پیام دادند امسال راهیان نور  می برن نمیای؟

امسال راهیان نور  می برن نمیای؟

انگار خواب میدیدم ولی دیدم نه بیدارم و واقعی است این پیام ؛مشاقانه استقبال کردم وبا کمال میل پذیرفتم بالاخره اسمم را نوشته سر انجام ۱۹ اسفند روز پنجشنبه ۶صبح از منزل راهی گلزار شهدای رشت شده از این مکان مقدس وصالمان بود برای رسیدن به جنوب سر زمین نورانی مقتل شهدا ی کربلای ایران ساعت نزدیک۹ونیم سوار بر اتوبوس شده راهی جنوب استان خوزستان شدیم راهیان نور چندین تجربه داشتم اما با بسیج دانشجویی اولین تجربه بود.

تقریبا ساعت ۲شب بود رسیدیم پادگان دو کوهه مستقر شدیم بعد از  نماز  و صرف صبحانه تقریبا۷صبح راهی مناطق عملیاتی شدیم

ابتدا فتح المبین رفتیم بعد دیدن و زیارت و شنیدن روایت راویان راهی فکه شدیم این مکان حس عجیبی داشت ضمنا مقتل شهید آوینی در این مکان مقدس هست راوی بزرگواری از روحانیون بودند تعریف می کردن زمانی دانشجو بود به این سرزمین اومده حتی دین اسلام رو قبول نداشته اما شهدا خریدار شده بودن

بعد از تحول  درس حوزوی را انتخاب کرده و معمم شده بود . از کرامات شهدا اشکاش سرازیر بود و میگفت قبل کرونا دیدم یه جوان اومده حس عجیبی داره فهمیدم که این جوان را هم شهدا خریدند.

کانال کمیل

از سر زمین نور هر چی بگم زبانم قاصر است؛بعد از این راهی کانال کمیل مقتل شهید هادی بزرگوار شدیم بازم در این مکان از راویان کرامات و اتفاقات این مکان شنیدیم و بعد زیارت و درد دل با شهدا علی الخصوص با شهید هادی بزرگ؛راهی پادگان میشداغ شده آنجا مستقر شدیم بعد نماز و صرف شام محل رزمایش رفتیم در این محل برادران نیروی  زمینی ارتش هنرنمایی کردن و رزمایشی که صورت گرفت گویی سختیهای دوران جنگ در ذهن تداعی میشد

بعد اتمام رزمایش برگشتیم به محل استراحت و نماز صبح خوانده بعد صرف صبحانه راهی هویزه بین الحرمین شهدای ایران و مزار پاک شهید علم الهدی شدیم بعد زیارت و شنیدن روایت راهی طلائیه طلای نورانی ایران سرزمین افلاکیان شدیم بعد زیارت و نماز و صرف ناهار رفتیم سمت سه راهی شهادت واقع در طلائیه روایت گر بزرگوار روحانی سیدی صحبت کردند

بعد آن برادر مداح همکلاسمون که همراهمون بود خواستن مداحی کنن که قبلش روایتی رو نقل کردند اینکه می گفتن تو سه راهی شهادت حضرت مادر سلام الله رویت شده میگفت قبل اومدنمون به راهیان دوره ی خادم الشهدا در این مکان مستقر شده بودن که چن تا از دوستا گفتیم غروب بیایم اینجا بلکه بتونیم حضرت مادر رو زیارت کنیم می گفت اومدیم بارون شدید ما رو گرفته از بس چسبندگی گلهای جنوب زیاد افتان خیزان بر گشتیم مقرمون دوستا به خندیدن گفتن حضرت راهتون نداده شمادیوانه این شب یکی از دوستا می خوابه و خواب می بینه حضرت مادر تشریف آوردن به همه ی خادمین الشهدا سر زدن بعد اومدن سر این چند بزرگوار که رفته بودن و بارون اینا رو گرفته بود دست کشیده گفته بچه های من سردشون نشه سرما نخورند

بله بزرگواران مناطق عملیاتی و کربلای ایران سربازان حسین زمان یعنی خمینی کبیر که ر وبروی کربلای عراق و سربازان ابا عبد الله قرار گرفته رازی درآن نهفته هست؛بعد از این مکان راهی بیمارستان صحرایی دوران دفاع مقدس شدیم از این مکان و سختهای کاری آن دوران و مجروحین رزمندگان صحبت شد بعد آن راهی پادگان میثاق واقع در آبادان شدیم برای استراحت بعد نماز و صرف شام و استراحت طبق هر روز نماز صبح را خوانده و بعد صرف صبحانه راهی اروند کنار شده و بعد استفاده کرامات و روایات و زیارت از این مکان مقدس راهی کوی ذالفقاریه شده بعد روایتگری راوی بزرگوار باقی مانده از این دوران وصرف ناهار راهی علقمه شدیم

اولین باری بود که شهدای این مکان نورانی دعوتم کرده بودن افلاکیان دوران من خاکی سرا پا تقصیر رو راه داد ه بودند راوی این مکان از رزمندگان دوران جنگ بودند با احسا س خاصی از سختیهای جنگ و چگونگی شهید شدن شهدا روایت می کردند که ما را به کربلای دوران نزدیکتر می کرد

بعد از این مکان مقدس راهی  شلمچه سرزمین نور دیگری از کربلای ایران شدیم غروبهای شلمچه حال و هوای دیگه ای داره ؛اذان مغرب رسیدیم شلمچه حس و حال کربلا رو داشت

بعد ذکرو دعا و نماز وزیارت باز راوی ما آقای احمدیان بودن همون راوی که قبلش توی علقمه برامون روایت نقل کرده بودند فیض بردیم امیدوارم شهدا اشکهای ناچیز ما را بخرند و پذیرا باشند

سپس راهی مقرمون که پادگان میثاق واقع در آبادان بود رسیدیم بعد صرف شام و استراحت صبح ساکهای خود رابسته راهی معراج شهدا شدیم در این مکان شهدای تازه تفحص شده ما رو پذیرفته بودند و دعوت کرده بودند کمی درد دل با این افلاکیان و خواندن نماز راهی جمکران شدیم ساعت تقریبا۳ونیم نصف شب رسیدیم جمکران در مجتمع فرهنگی زیارتی حضرت مهدی عج مستقر شدیم

نماز صبح مسجد مقدس خوانده کمی درد دل با امام زمانمون به مجتمع برگشته بعد صرف صبحانه راهی قم حرم مطهر حضرت معصومه شدیم بعد زیارت تقریبا ۱۱و اندی سوار بر اتوبوس شده راهی شمال سرزمین خودمون شدیم دل کندن از این مکانهای مقدس سخت اما چاره ای نیست چون هر رفتی آمدی داره بالاخره طبق روال با ید دل کندو ترک کرد امیدوارم مواظب دل و اعمالمون باشند و خریدار دلمون و متحول کنن ما رو تا به معنویات نزدیکتر شویم تقریبا۸شب رسیدیم گلزار شهدای رشت همان مکان وصالمو ن به کربلای جنوب کشور ,که مجبور بودیم در این واپسین لحظه ها وداع کنیم کی مارا بطلبند الله و اعلم ان شاءالله بزودی چون کراماتشون بی نهایته راحت راه میدن و می پذیرن این بود سفر چن روزه ی من به سرزمین نور کربلای ایران و مسجد مقدس جمکران و مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها …اللهم الرزقنا شهادت

منتشر شده در سایت پیام شفت شهرستان شفت

به اشتراک بگذارید

یک پاسخ ارائه کنید